تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۵۸
کد مطلب : ۴۵۳۰۰۳
یادداشت؛
«لطف الله آروانه، اسطوره ای که نامش زنده است به عشق»
سیدعلی عباس محدث
۲
کبنا ؛
در این روزهایی که جامعه در بحران و تشویش افتاده، اتحاد ملی و انسجام اجتماعی ضرورت یافته است. چراکه هر ایرانی دلسوزی مشتاق است تا حوادث و اتفاقات، به مسائل امنیتی تبدیل نشوند. باید راه حل این معما را با تفکر و بینش علمی پیدا کنیم. چراکه جامعه ما، رشد علمی را حداقل در بُعد کمی به حد اعلی داشته است.
بنابراین مشکل از جایی است که بُعد کیفی را ارتقاء نداده و متأسفانه مدیریت ها را بی کیفیت ها واگذار کرده ایم. چرا؟ پاسخ را از زوایای مختلف می توان بررسی کرد. از یک نگاه جامعه شناختی فرض بر بی توجهی به نخبگان است. نادیده گرفتن اسطوره ها و نخبگان از عوامل مهم مؤثر بر بی نظمی اجتماعی است. دنیا فهمیده است که مهمترین دلایل بقاء و زوال همهٔ گروها، نهادها، دولت ها، حکومت ها و حتی تمدن های بزرگ نیز، توجه یا بی توجهی به شارحان، مصلحان، نخبگان و اسطوره های مردمی است. اینها امین و مورد اعتماد مردم هستند و اراده قوی و شجاعت کافی برای اصلاح امور مردم و جامعه را دارند. به عنوان مثال، اگر بخواهیم تمدن ایران، اسلام یا هر نهاد و حکومتی را با تعمق و تدبر، بررسی کنیم، قطعا با حساسیت بالایی به دنبال ستاره های درخشانِ علمی، هنری، ورزشی، دینی، فرهنگی، اجتماعی یا حتی سیاسی آن می رویم. وقتی از تمدن اسلامی سخن می رود، بلاشک، وجود مبارک پیامبر اسلام(ص)، یا مولا علی(ع) یا کتبی چون قرآن کریم یا نهج البلاغه را ذکر می کنیم. برای تاریخ ایران نیز، چنین می کنیم. از پادشاهان، علما، شعرا، حکما، ادبا و مورخین بزرگ تمدن ایرانی، کسانی را انتخاب و معرفی می کنیم که نام بزرگشان، نمایشی از عظمت و افتخارات ملت ایران باشد. همین تلقی و تداعی را می توانیم در سطوح خُردتر هم ببینیم. گاهی شهری را به نام اسطوره اش می شناسیم. گاهی منطقه ای، ایلی، طایفه ای یا حتی خانواده ای را به نام بزرگان و فرهیختگان و نام آورانش می شناسیم. این حقیقت غیر قابل کتمان است که هرچه جامعه بتواند از ظرفیتِ فکری_ اجتماعی و محبوبیت و مقبولیت اسطوره ها استفاده کند، به نظم اجتماعی، کاهش آسیبها، پیشگیری از بحران ها و انسجام اجتماعی کمک کرده است. لذا رفتارها، گفتارها، سبک زندگی و گفتمانِ نخبگان و اسطوره ها همواره در جهت سلامت زندگی اجتماعی و بدون منفعت طلبی شخصی است. به نوعی دیگر، باید بپذیریم که اعتبار اجتماعی نخبه و اسطوره به میزان مقبولیتش و نقش رهبریش در زندگی مردم و جامعه است. پس تکریم و تعظیم بزرگان و اسطورههای مردمی برای مدیران و حاکمان در مقبولیت و مشروعیت اجتماعی مؤثر است. واقعیت چه بود؛ روز پنج شنبه، هفتم مهرماه، دهدشت عزادار بود. به اتفاق اکثریت مردم قدرشناس و نوع دوست کهگیلویه، یکی از نخبگان ورزشی، یکی از فرهنگیان متعهد و خبره، بزرگی از جامعه فرهنگی و اجتماعی را بدرقه جایگاه ابدیش کردیم که اگر این حضور بی نظیر نبود، قطعاً کم نظیر بود. کسی که در روزگاری نه چندان دور، نام زیبایش، شعار دسته جمعی جوانان و نوجوانان کهگیلویه بود. نظم پذیریش، متانت و وقارش، تلاش و موفقیت طلبی و کسب افتخارات و تعالی نگریش برای شاگردان و هوادارنش زمینه ای بود تا خیلی ها پیراهن ورزشی شماره ۴ می خریدند و در عرصه های مختلف زندگی شان، نقش «آروانه» ی خوش اخلاقِ زمین های چمن ورزشگاه های استان و کشور را بازی می کردند. اسطوره ای که برای بدست آوردن حقش، تمام محدودیت ها و محرومیت ها را به سُخره گرفت تا با حضور و ابراز وجودش در میان نوجوانان و جوانان، سلامت جسم و شرافت در زندگی و سخت کوشی در مسیر موفقیت را عینیت بخشد و با حضور هوادارانش تجربه کند.
آنچه زمینه ای شد تا از پیشکسوت خودم و از حضور گسترده مردم در مراسم استاد «لطف الله آروانه» تجلیل کنم، ذکر چند اصل بود؛ ۱_ سیاستمداران بفهمند که باید از وابستگی به جریانها و اشخاص خاص، جدا شوند که این اسطوره ها و نخبگان جامعه هستند که همچنان در زندگی و قلب مردم جا دارند. ۲_ باید مدیران اجرایی خود را از مردم جدا نکنند. چگونه ممکن است که وقتی هزاران نفر از نوجوانان و جوانان یک جامعه ای که رفتارها و سبک زندگی خود را به تبعیت از نوع زندگی اجتماعی اسطوره های فرهنگی، دینی، اجتماعی و ورزشی، همسان کرده اند و در موسم وداع با لیدر و محبوب خود، جانسوز و ماتمزده باشند ولی از استاندار و مدیران استانی و شهرستانی و فرماندار و دیگر عوامل اجرایی و مدیریتی که کمترین ملاک برتری را از مردم ندارند، حضور نداشته باشند؟ وقتی استاد ارزشمندمان جناب آقای سید ابوصالح دانشفر که به حق، شناسنامه ورزش کهگیلویه و از بزرگان و نامداران ورزش استان، از فرهیختگان و فرزانگان تعلیم و تربیت و از پیرغلامان و ذاکران خوش نوا و با ذوق کهگیلویه هستند، سالها است از شدت درد و تألماتِ جسمی و روحی دست به گریبان بوده، نادیده گرفته می شود و از تجارب و داشته های فکری و علمی و عینی اش کمترین بهره ای گرفته نمی شود، چرا باید انتظار درک اسطوره ها را از کوتوله ها داشته باشیم؟
باید در تفکر و عقلانیتِ مدیریت استان شک کرد. وقتی نخبگان و اسطوره های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی استان، داغ بر دل نشسته و مستأصل از چگونگی مدیریت های وابسته و اعتبار گرفته از میز و صندلی، بازیهای منفعت طلبانهٔ عده ای بدفکر و مهجور را تماشا می کنند، چرا باید انتظار حضور مدیران استان و شهرستان را حداقل در مراسم تشییع بزرگانی مثل «لطف الله آروانه» داشته باشیم؟ هرگاه تفکر و قلم فرسایی و نوای استادِ اسطوره ها و قهرمانان کهگیلویه، جناب استاد دانشفر عزیز را برای اعتلای ورزش و اعتبار پیشکسوتان و ارج نهادن به سرمایه های گرانقدر فکری و فرهنگی استان ملاحظه می کنیم که چگونه با دلسوزی و اشتیاق، ادب در رفتار سیاسیون را گوشزد می کند و اخلاق مدیریتی شان را متذکر می شوند که شاید فهم مدیران ارشد استانی و شهرستانی بر این باشد که مسئولان خود را خادم مردم ببینند، غیر از مردم را نبینند، نفهمند و جدای از آنچه مردم می خواهند، درک نکنند، اما چنین نمی شود، شک نکنید که آسیب ها جایگزین پیشرفت ها، نااهلان جایگزین اصیل ها، رابطه ها به جای ضابطه ها و بحران های ساختاری به جای سلامت ساختاری بر مردم تحمیل می شود. ۳_ مدیران اجرایی باید بدانند که به لحاظ تبعیت محض و خشک آنها از قوانین بی جان و تعامل ناپذیر، نمی توانند همپای تمامی خواسته ها و نیازهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم حرکت کنند. پس باید به دنبال جایگزین برتر باشند. آنچه جامعه شناسی و مدیریت اجتماعی به فهم مدیران تحصیلکرده و عملگرا القاء می کند، استفاده از مصلحان و نخبگان و ناصحان و الگوهای بلافصل مردمی است. یعنی کسانیکه شخصیت کاریزمایی نزد مردم دارند و متوجه احترام و ارتباط عمیق خود و مردم هستند. همان شایسته ترین و سزاوارترین پل ارتباطی مردم و مسئولان که باید از ظرفیت وجودی آنها در مواقع ضروری استفاده شود. بنابراین مدیران اجرایی باید بدانند که با تکریم و تحبیب اسطوره های اجتماعی و فرهنگی، به مردم و خواست آنها احترام گذاشته و ارزش حرف و قول خود را نزد مردم افزایش می دهند. ۴_ این وظیفهٔ ذاتی متولیان اجرایی است که یاد و نام نخبگان خاص خود را به نهایت، بزرگ و محترم بدارند که اگر چنین نکنند، بزرگ نمی مانند و حرف شان را «به نیم جو نمی خرند».
روز پنجشنبه اکثریت فرهیختگان فرهنگی و پیشکسوتان خوشنام و خوش یاد کهگیلویه، در کنار مردم نوع دوست و پهلوان پرور استان و صد البته منهای مسئولان، در مراسم خاکسپاری اسطوره ورزش استان زنده یاد«لطف الله آروانه» شرکت داشتند. آنجا بود که حسرت نخوردم بلکه افتخار کردم که «کلبه دل جای هر بیگانه نیست». ۵_ گرچه استاد ارزشمندم جناب آقای دانشفر در مراسم اسطوره و قهرمان ورزش استان زنده یاد«لطف الله آروانه» متذکر شدند، اما لازم است بازنشر این موضوع آنقدر وسیع تر انجام بگیرد تا استاندار و مدیران استان یاد بگیرند که بزرگان و مصلحان و نخبگان جامعه را درک کنند. باید بدانند که قبل از مرگ شان، به یادشان باشند و از اعتبار اجتماعی شان، برای انسجام و اتحاد و اقتدار ملی بهره مند شوند تا خیر مردم و جامعه را به احسن الوجه، به دست آورند. باید بدانند صندلی که بر آن تکیه زده اند، به اعتبار مردم و به رفتارهای نیک اسطوره ها دوام و قوام یافته و برای غیراهلش، بسیار لرزان و ویرانگر است. و سخن آخرم با پیشکسوتان و مفاخر علمی، دینی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ام این است که به خاطر مردم بمانید، دیرتر پیر شوید(کاش می شد) و متعهدتر از گذشته، برای حفظ امنیت و اعتبار اجتماعی مردم، جامعه و مملکت خود، همچنان با مردم باشید تا آسیب ها و بحران های موجود، امنیتی تلقی نشوند و اهمیت و اهلیت مردم به مخاطره نیافتد. مسئولان محترم استان؛ شاید باورتان نشود، هیچگاه مرگ دیر نمی شود و پهلوانان نمی میرند. از پشت میزهایی که بسیار چموش و سوار افکن هستند، سر بلند کنید و بفهمید که نوجوانان و جوانان دهه های ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ کهگیلویه، به افتخار امثال استاد دانشفر، سردار یزدانبخش،استاد برقک، دکتر انوری، استاد دوستکام ، استاد پرویزی، استاد آذربارگون، استاد سخن سنج و همه افاضل و اساطیر ورزش کهگیلویه که عصر پنج شنبه، پشت سر کاپیتان همیشه سربلند روزگار نه چندان دور خود، گریان و خسته، قدم بر می داشتند، دنیایی از صفا و عهد و رفاقت با مردم داشته و همواره از دروازهٔ بی معضل و بی تکفیر و بی رعب، در قلبهای مردم وارد داشتند. بفهمید که آن روزها، مردم شهرمان آنجایی سیر داشتند که مسیرشان به زندگی و جهد و تهذیب نفس منتهی می شد و آنگونه سر به جاودانی وطن می دادند که به غیر از حاکمان و اسطورها، ردپایی از غیر را تاب نداشتند. پس با مردم اینگونه غریبه نباشید. با الگوها و اسطوره های مردمی، آشنا شوید. توصیه می کنم که وزنِ اجتماعی و فرهنگی قهرمانان را به وسعت قلبهایی از مردم که تسخیر کرده اند، بدانید نه مثل خود، معیار آوایزان شدن به سیاسیون بی سواد و تجارت پیشه را ملاک عمل قرار دهید!!! لطفاً این رسم را عوض کنید، یاد پهلوانان و قهرمانان را ارزشمند بدارید و ارج نهید که راه ماندگار به کوچهٔ مردم می رسد. به امید جاودانی ایران اسلامی
بنابراین مشکل از جایی است که بُعد کیفی را ارتقاء نداده و متأسفانه مدیریت ها را بی کیفیت ها واگذار کرده ایم. چرا؟ پاسخ را از زوایای مختلف می توان بررسی کرد. از یک نگاه جامعه شناختی فرض بر بی توجهی به نخبگان است. نادیده گرفتن اسطوره ها و نخبگان از عوامل مهم مؤثر بر بی نظمی اجتماعی است. دنیا فهمیده است که مهمترین دلایل بقاء و زوال همهٔ گروها، نهادها، دولت ها، حکومت ها و حتی تمدن های بزرگ نیز، توجه یا بی توجهی به شارحان، مصلحان، نخبگان و اسطوره های مردمی است. اینها امین و مورد اعتماد مردم هستند و اراده قوی و شجاعت کافی برای اصلاح امور مردم و جامعه را دارند. به عنوان مثال، اگر بخواهیم تمدن ایران، اسلام یا هر نهاد و حکومتی را با تعمق و تدبر، بررسی کنیم، قطعا با حساسیت بالایی به دنبال ستاره های درخشانِ علمی، هنری، ورزشی، دینی، فرهنگی، اجتماعی یا حتی سیاسی آن می رویم. وقتی از تمدن اسلامی سخن می رود، بلاشک، وجود مبارک پیامبر اسلام(ص)، یا مولا علی(ع) یا کتبی چون قرآن کریم یا نهج البلاغه را ذکر می کنیم. برای تاریخ ایران نیز، چنین می کنیم. از پادشاهان، علما، شعرا، حکما، ادبا و مورخین بزرگ تمدن ایرانی، کسانی را انتخاب و معرفی می کنیم که نام بزرگشان، نمایشی از عظمت و افتخارات ملت ایران باشد. همین تلقی و تداعی را می توانیم در سطوح خُردتر هم ببینیم. گاهی شهری را به نام اسطوره اش می شناسیم. گاهی منطقه ای، ایلی، طایفه ای یا حتی خانواده ای را به نام بزرگان و فرهیختگان و نام آورانش می شناسیم. این حقیقت غیر قابل کتمان است که هرچه جامعه بتواند از ظرفیتِ فکری_ اجتماعی و محبوبیت و مقبولیت اسطوره ها استفاده کند، به نظم اجتماعی، کاهش آسیبها، پیشگیری از بحران ها و انسجام اجتماعی کمک کرده است. لذا رفتارها، گفتارها، سبک زندگی و گفتمانِ نخبگان و اسطوره ها همواره در جهت سلامت زندگی اجتماعی و بدون منفعت طلبی شخصی است. به نوعی دیگر، باید بپذیریم که اعتبار اجتماعی نخبه و اسطوره به میزان مقبولیتش و نقش رهبریش در زندگی مردم و جامعه است. پس تکریم و تعظیم بزرگان و اسطورههای مردمی برای مدیران و حاکمان در مقبولیت و مشروعیت اجتماعی مؤثر است. واقعیت چه بود؛ روز پنج شنبه، هفتم مهرماه، دهدشت عزادار بود. به اتفاق اکثریت مردم قدرشناس و نوع دوست کهگیلویه، یکی از نخبگان ورزشی، یکی از فرهنگیان متعهد و خبره، بزرگی از جامعه فرهنگی و اجتماعی را بدرقه جایگاه ابدیش کردیم که اگر این حضور بی نظیر نبود، قطعاً کم نظیر بود. کسی که در روزگاری نه چندان دور، نام زیبایش، شعار دسته جمعی جوانان و نوجوانان کهگیلویه بود. نظم پذیریش، متانت و وقارش، تلاش و موفقیت طلبی و کسب افتخارات و تعالی نگریش برای شاگردان و هوادارنش زمینه ای بود تا خیلی ها پیراهن ورزشی شماره ۴ می خریدند و در عرصه های مختلف زندگی شان، نقش «آروانه» ی خوش اخلاقِ زمین های چمن ورزشگاه های استان و کشور را بازی می کردند. اسطوره ای که برای بدست آوردن حقش، تمام محدودیت ها و محرومیت ها را به سُخره گرفت تا با حضور و ابراز وجودش در میان نوجوانان و جوانان، سلامت جسم و شرافت در زندگی و سخت کوشی در مسیر موفقیت را عینیت بخشد و با حضور هوادارانش تجربه کند.
آنچه زمینه ای شد تا از پیشکسوت خودم و از حضور گسترده مردم در مراسم استاد «لطف الله آروانه» تجلیل کنم، ذکر چند اصل بود؛ ۱_ سیاستمداران بفهمند که باید از وابستگی به جریانها و اشخاص خاص، جدا شوند که این اسطوره ها و نخبگان جامعه هستند که همچنان در زندگی و قلب مردم جا دارند. ۲_ باید مدیران اجرایی خود را از مردم جدا نکنند. چگونه ممکن است که وقتی هزاران نفر از نوجوانان و جوانان یک جامعه ای که رفتارها و سبک زندگی خود را به تبعیت از نوع زندگی اجتماعی اسطوره های فرهنگی، دینی، اجتماعی و ورزشی، همسان کرده اند و در موسم وداع با لیدر و محبوب خود، جانسوز و ماتمزده باشند ولی از استاندار و مدیران استانی و شهرستانی و فرماندار و دیگر عوامل اجرایی و مدیریتی که کمترین ملاک برتری را از مردم ندارند، حضور نداشته باشند؟ وقتی استاد ارزشمندمان جناب آقای سید ابوصالح دانشفر که به حق، شناسنامه ورزش کهگیلویه و از بزرگان و نامداران ورزش استان، از فرهیختگان و فرزانگان تعلیم و تربیت و از پیرغلامان و ذاکران خوش نوا و با ذوق کهگیلویه هستند، سالها است از شدت درد و تألماتِ جسمی و روحی دست به گریبان بوده، نادیده گرفته می شود و از تجارب و داشته های فکری و علمی و عینی اش کمترین بهره ای گرفته نمی شود، چرا باید انتظار درک اسطوره ها را از کوتوله ها داشته باشیم؟
باید در تفکر و عقلانیتِ مدیریت استان شک کرد. وقتی نخبگان و اسطوره های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی استان، داغ بر دل نشسته و مستأصل از چگونگی مدیریت های وابسته و اعتبار گرفته از میز و صندلی، بازیهای منفعت طلبانهٔ عده ای بدفکر و مهجور را تماشا می کنند، چرا باید انتظار حضور مدیران استان و شهرستان را حداقل در مراسم تشییع بزرگانی مثل «لطف الله آروانه» داشته باشیم؟ هرگاه تفکر و قلم فرسایی و نوای استادِ اسطوره ها و قهرمانان کهگیلویه، جناب استاد دانشفر عزیز را برای اعتلای ورزش و اعتبار پیشکسوتان و ارج نهادن به سرمایه های گرانقدر فکری و فرهنگی استان ملاحظه می کنیم که چگونه با دلسوزی و اشتیاق، ادب در رفتار سیاسیون را گوشزد می کند و اخلاق مدیریتی شان را متذکر می شوند که شاید فهم مدیران ارشد استانی و شهرستانی بر این باشد که مسئولان خود را خادم مردم ببینند، غیر از مردم را نبینند، نفهمند و جدای از آنچه مردم می خواهند، درک نکنند، اما چنین نمی شود، شک نکنید که آسیب ها جایگزین پیشرفت ها، نااهلان جایگزین اصیل ها، رابطه ها به جای ضابطه ها و بحران های ساختاری به جای سلامت ساختاری بر مردم تحمیل می شود. ۳_ مدیران اجرایی باید بدانند که به لحاظ تبعیت محض و خشک آنها از قوانین بی جان و تعامل ناپذیر، نمی توانند همپای تمامی خواسته ها و نیازهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم حرکت کنند. پس باید به دنبال جایگزین برتر باشند. آنچه جامعه شناسی و مدیریت اجتماعی به فهم مدیران تحصیلکرده و عملگرا القاء می کند، استفاده از مصلحان و نخبگان و ناصحان و الگوهای بلافصل مردمی است. یعنی کسانیکه شخصیت کاریزمایی نزد مردم دارند و متوجه احترام و ارتباط عمیق خود و مردم هستند. همان شایسته ترین و سزاوارترین پل ارتباطی مردم و مسئولان که باید از ظرفیت وجودی آنها در مواقع ضروری استفاده شود. بنابراین مدیران اجرایی باید بدانند که با تکریم و تحبیب اسطوره های اجتماعی و فرهنگی، به مردم و خواست آنها احترام گذاشته و ارزش حرف و قول خود را نزد مردم افزایش می دهند. ۴_ این وظیفهٔ ذاتی متولیان اجرایی است که یاد و نام نخبگان خاص خود را به نهایت، بزرگ و محترم بدارند که اگر چنین نکنند، بزرگ نمی مانند و حرف شان را «به نیم جو نمی خرند».
روز پنجشنبه اکثریت فرهیختگان فرهنگی و پیشکسوتان خوشنام و خوش یاد کهگیلویه، در کنار مردم نوع دوست و پهلوان پرور استان و صد البته منهای مسئولان، در مراسم خاکسپاری اسطوره ورزش استان زنده یاد«لطف الله آروانه» شرکت داشتند. آنجا بود که حسرت نخوردم بلکه افتخار کردم که «کلبه دل جای هر بیگانه نیست». ۵_ گرچه استاد ارزشمندم جناب آقای دانشفر در مراسم اسطوره و قهرمان ورزش استان زنده یاد«لطف الله آروانه» متذکر شدند، اما لازم است بازنشر این موضوع آنقدر وسیع تر انجام بگیرد تا استاندار و مدیران استان یاد بگیرند که بزرگان و مصلحان و نخبگان جامعه را درک کنند. باید بدانند که قبل از مرگ شان، به یادشان باشند و از اعتبار اجتماعی شان، برای انسجام و اتحاد و اقتدار ملی بهره مند شوند تا خیر مردم و جامعه را به احسن الوجه، به دست آورند. باید بدانند صندلی که بر آن تکیه زده اند، به اعتبار مردم و به رفتارهای نیک اسطوره ها دوام و قوام یافته و برای غیراهلش، بسیار لرزان و ویرانگر است. و سخن آخرم با پیشکسوتان و مفاخر علمی، دینی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ام این است که به خاطر مردم بمانید، دیرتر پیر شوید(کاش می شد) و متعهدتر از گذشته، برای حفظ امنیت و اعتبار اجتماعی مردم، جامعه و مملکت خود، همچنان با مردم باشید تا آسیب ها و بحران های موجود، امنیتی تلقی نشوند و اهمیت و اهلیت مردم به مخاطره نیافتد. مسئولان محترم استان؛ شاید باورتان نشود، هیچگاه مرگ دیر نمی شود و پهلوانان نمی میرند. از پشت میزهایی که بسیار چموش و سوار افکن هستند، سر بلند کنید و بفهمید که نوجوانان و جوانان دهه های ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ کهگیلویه، به افتخار امثال استاد دانشفر، سردار یزدانبخش،استاد برقک، دکتر انوری، استاد دوستکام ، استاد پرویزی، استاد آذربارگون، استاد سخن سنج و همه افاضل و اساطیر ورزش کهگیلویه که عصر پنج شنبه، پشت سر کاپیتان همیشه سربلند روزگار نه چندان دور خود، گریان و خسته، قدم بر می داشتند، دنیایی از صفا و عهد و رفاقت با مردم داشته و همواره از دروازهٔ بی معضل و بی تکفیر و بی رعب، در قلبهای مردم وارد داشتند. بفهمید که آن روزها، مردم شهرمان آنجایی سیر داشتند که مسیرشان به زندگی و جهد و تهذیب نفس منتهی می شد و آنگونه سر به جاودانی وطن می دادند که به غیر از حاکمان و اسطورها، ردپایی از غیر را تاب نداشتند. پس با مردم اینگونه غریبه نباشید. با الگوها و اسطوره های مردمی، آشنا شوید. توصیه می کنم که وزنِ اجتماعی و فرهنگی قهرمانان را به وسعت قلبهایی از مردم که تسخیر کرده اند، بدانید نه مثل خود، معیار آوایزان شدن به سیاسیون بی سواد و تجارت پیشه را ملاک عمل قرار دهید!!! لطفاً این رسم را عوض کنید، یاد پهلوانان و قهرمانان را ارزشمند بدارید و ارج نهید که راه ماندگار به کوچهٔ مردم می رسد. به امید جاودانی ایران اسلامی
درود بر اینکه از چنین انسان هایی یاد می شود