نقد تند و تیز اصلاحطلبانه:
استاندارد و لزوم رعایت آن؛ درست مثل میر شکال، مثل استاندار
داریوش ارجمند
5 مهر 1397 ساعت 14:20
این شکاف زشت و قبیح جغرافیایی موجب شد تا نه تنها بعضی جوانان ستمدیدهی استان نادیده گرفته شوند بلکه گزک دست بازرسان استاندارد استانداری بدهد تا جوانکی بسیار معمولی خلا یک منشی کارامد در استانداری را پر کرده و پر گویی هایش را در شبنامه های کور و با اسامی مستعار باز نشر داده و به نیروهای اصیل و خوشنام و با سابقهی استان بتازد و برخی از ما از تحقیر این و گروهی از تحقیر دیگری دلمان ریسه برود و غشخنده های گهگاهمان لبخند رضایت بر لبان بانی نفاق در استان بنشاند.
متن ارسالی
برای استاندارد، تعاریف و تعابیر بسیاری در کتب علمی و مقالات و دانشنامهها منتشر شده و دستیابی به تعریف استاندارد به سهولتِ یک جستجوی ساده در اینتر نت است.
نا گفته پیداست استاندارد یک مقولهی جهانشمول و همگانی است و نیت غاییاش اصلاح فرواورده ها، اعم از کالا و خدمات است.
اما از انجا که ما در جزیرهای زندگی را نفس میکشیم!!! که سیاستمان، اقتصادمان، فرهنگمان، مدیریتمان و رفتارها، کنشها و واکنشهای خودمان بومیِ همین جزیره است، لاجرم ناگزیر از باز تعریف مفاهیم هستیم ولو بسیار نامفهوم!
اینجا استاندارد ساختار بسیار گسترده، بسیط و حجیم اما با سازو کاری ساده در قاب و قالب مصلحت و سیال بر ساحل منفعت است.
استاندارد در این سرزمین سوخته در یک کلمهی شگرف متبلور میشود، "پراید" سیاست پرایدی، فرهنگ پرایدی، اقتصاد پرایدی، اعتراض پرایدی، مدیریت پرایدی، شعارهای پرایدی و القصه زندکی پرایدی!
و قسمت جالب قصه در این تعریف از استاندارد، جامعیت آن در کلِ امور از میر شکاری تا قومگرایی (از شیر به نگشت تا جون ادمیزاد) است.
باری از انجا که پرداختن به کلیهی شاخ و برگها، از حوصله خارج است، صرفاً به یکی دو مورد انهم برای تنویر افکار عمومی! و به قصد غربت! و نه قربت، میپردازیم.
استاندارد و استاندار از جمله ملموسترین، عینیترین و قابل درک ترین نمونه در این مقوله است.
از انجا که درین باز تعریف، الزاماً پاردوکس باید در تعریف نه تنها مستتر بلکه واضح باشد، و با عنایت به تعریف کلیِ پیشگفت با عنوان مدیریت پرایدی استاندارد،
استاندار، عبارت است از:
شخصی عظیم الجثه، ذوالاکتاف، بالا بلند و ذی شوکت با صدای بم و دو رگه و الزاماً بلند که مضافاً ویژگیهای زیر را نیز یدک بکشد.
- از سوی نماینده تعیین و به دولت تحمیل شده باشد و یارای نگاه مستقیم در چشم همان یک نماینده و احیاناً فرماندار منصوبش را نداشته باشد.
_ الزاماً رییس دفتری داشته باشد که اولاً از دماغ فیل افتاده باشد و ثانیاً بتواند در اکثر اوقات به جای استاندار فکر کرده و درامور جزیی مثل عزل نصبها ورود کرده اقدام نموده یا مدیریت فرماید.
_ تواناییان را داشته باشد که به چپ راهنما بزند و به راست بپیچد و تبعات انرا با توپ و تشر مدیریت نماید.
_ نه تنها شعارهای موجود را بداند بلکه در شعار سازی استعداد ذاتی داشته باشد.
و ما مردم حق شناس و همیشه بیش از امار واقعی در صحنه! ازین بابت مدتهاست مورد لطفیم و دریای نعمت سالهاست که بر ما رواست!!! و بر هر نعمت شکری واجب، الهی شکر.
جوانگرایی انقدر در سطح کلان تا خرد لوث شده که پرداختن به ان جز به در رفتن مفاصل حوصله انجامی ندارد پس به مقولهی شیرین قومگرایی استاندارد میپردازیم..
درین باز تعریف، قومگرایی یعنی عملی مذموم که در زمان اقتدار دیگران (قبل از ما) اتفاق افتاده و و بر اساس آن، امکان دسترسی ما، اربابمان و نوچههایمان از ذخیره انقلاب (سفرهی انقلاب شامل رقمهای کوچک بوده و قدیمی شده) مغفول مانده "بود" پس بهواسطهی این ظلم عظیم و ستم گران، (دیاغتان) را بگیرید!!!
بر اساس این تعریف دقیق انتصاب مدیر برنامه، که عیناً با کلاهبرداری سیاسی مبتنی بر قومکرایی و در انتقام از دهههای بیست تا هفتاد اتفاق افتاده مستدام و مشروع و مقبول است
اشغال و تصرف جهاد کشاورزی و ارتقای مدیر افراطی در قومگراییش موجه، تسخیر دانشگاه علوم پزشکی عین دیانت، حفظ مدیریت از سن بازنشستگی مدیر سلامتش، به سلامتی دوستان... و قص علی هذا
در این استاندارد که چانه زنهای طیف اصلاح طلب کهگیلویه بزرک اما مظلوم، "یا" بر اساس مستندات و استدلال و ردیف کردن ادلهی کافی، عدم توسعه و رشد منطقهی خود را ما حصل عملکرد دوستان اصلاح طلب بویراحمدی خود تشخیص دادند که میباید مستقلاً اعتراض میکردند "یا" در دام بقال سیاسی استان افتادند و شور بختانه گول شعار سردسیر _گرمسیر با مجری گری مرد اخلاق!!! را خوردند، و در اتحادی شوم تنها دشمن توسعهی استان را دوستان سردسیری خودشان دیدند، همچون مردم بویراحمد سرشان بی کلاه ماند تا استانداردِ استاندار نازنینشان سر از ولایت خودش در بیاورد.
این شکاف زشت و قبیح جغرافیایی موجب شد تا نه تنها جوانان ستمدیدهی استان نادیده گرفته شوند بلکه گزک دست بازرسان استاندارد استانداری بدهد تا جوانکی بسیار معمولی خلا یک منشی کارامد در استانداری را پر کرده و پر گویی هایش را در شبنامه های کور و با اسامی مستعار باز نشر داده و به نیروهای اصیل و خوشنام و با سابقهی استان بتازد و برخی از ما از تحقیر این و گروهی از تحقیر دیگری دلمان ریسه برود و غشخنده های گهگاهمان لبخند رضایت بر لبان بانی نفاق در استان بنشاند.
الان همه چیزمان استاندارد شده از استانداری تا استاندارد.
گزینش فامیلها، متر و سنجه و لوازمی دارد که اگر رعایت شود مشت محکمی بر دهان منتقدین است.
نخست آنکه؛ چون چراغ داری گزیده ببر نه گلهای و فلهای. به این معنا که سر گردنه از پارامترهای بسیار مهم در باز تعریف استاندارد است، گردنه را ببند.
البته نیازی نیست به (سنگرَ دو رو ورار محکمم بووندش) همینکه حضور فیزیکی داشته باشی، مهمات کافی تحت عناوین مصوبات کمیسیون مربوطه و جلسات آبکی استانی که با توپ تشر استاندار و فرماندار وابسته از راه میرسند و
ریال ریال حق مردم لنده و سوق و چاهن و شولیز، آجر آجر در یک خیابان سلاخی میشود و لقمه لقمه نان لیکک و لوداب در مور باصفا بر ملار میرود.
دوم انکه به اقلیم جغرافیایی و انطباق فرهنگی آن و نمود واژههای رایج در محاورات و عمق و کُنه انها اشراف داشته باشی.
عبارتی مثل (درّه و نرّه)!!!!
پس از شناسایی گردنه و تسخیران باید به درهها توجه ویژه داشت.
درههایی به وجود آمده در طول تاریخ، در دهههای اخیر و در همین چند سال اخیر بر اثر سایش گرایشات قومی پدید امده و دیوارههای اذهان عموم، از (یوم تا ملا)، از روشنفکر تا سنتی، و از فعال تا منفعل سیاسی را فرو ریخته و شکافی شگرف ایجاد کرده.
استاندارد کارا و بهینه، شناخت این شکافها، تعمیق و ایجاد انشعابات جدید است تا میخ قطور تحکم و ول انگاری سیاسی و مدیریتی، اسانتر در آن فرو رود. وقتی شکاف ایجاد شد، گردنهها برای گردنکشان امنتر میشود.
در این تعریف واژهها حقیر میشوند
درست مثل پراید خودروی ملی!!!
درست مثل میر شکال.
درست مثل استاندارد.
درست مثل استاندار.
----------------------------------
داریوش ارجمند
پنجم مهر نود و هفت
کد مطلب: 403277