بدعت تغییر مدیریت در سپهر سیاسی اصلاح طلبی / تغییر با حذف فرق دارد/ تمثیل سنمار داستان حذف است

کبنا ؛متن ارسالی
اصطلاحات سیاسی باوجود نامهای گوناگون و گاهی دور از هم گاهی مرزهایی باریک دارند و گاهی این مرزها به سختی دیده می‌شوند اما نباید از ذهن دور داشت که همه این مرزها ذهنی هستند و هرچه ما تلاش کنیم شاید نتوانیم آنها را به‌خوبی نشان دهیم. اصلاح طلبی و اصول گرایی دو اصطلاحی است که بسیاری از مردم خود را در مرزهای آن قرار داده‌اند و میانه رو و تند رو بودن در این مفاهیم را برای خود افتخار می‌دانند و بخشی از تفکر خود.
 چندسالی است که آسمان سیاست گچساران جولانگاه اصلاح طلبان شده و ایشان بر این شهر مدیریت می‌کنند. در روزهای اخیر با مطرح شدن تغییر مدیریت آموزش و پرورش بدعتی نو در روند اصلاحات گچساران روی نموده است و آن مقاومت در برابر تغییر بود. درحالی که خبرها از تغییر مدیریت بود هر روزی به هر نوعی مخالفتی نمود می‌یافت.
 به هر روی با نگاهی ساده به ساختار فکری بسیاری از مسوولان و سیاسیون حاکم بر این روزهای گچساران، اصلاحات و اصلاح طلبی مهمترین شاخصه زبانی آنهاست که به وقت انتخابات این ادعا را فریاد می‌زنند و هنگام صحبت اصرار بر تلقین عقیده خود و به هنگام مناظره دلایل متقن بر اثبات اصلاح طلبی خود می‌آورند.
 در هرج و مرج و هجمه‌های سیاسی و رسانه‌ای این روزهای گچساران که انتظار می‌رفت اصلاح طلبان آبی بر آتش بی سامانی بریزند رفتاری دیدیم که با روح اصلاح طلبی در تضاد بود. هرگونه که بنگریم آقای پورالحسینی مدیری موفق، نیرویی کارا، فردی توانمند و ... است اما نظر کارشناسانه اداره کل آموزش و پرورش بر تغییر ایشان بود. برای ایشان ابلاغ دائمی در نظر نگرفته بودند و قول ریاست ابدی هم نداشت، به عنوان خادم آمد و خوب خدمت کرد از ایشان هم جز این انتظاری نمی‌رفت و الان هم کاری به کارنامه آموزشی و پرورشی ایشان نداریم که موفق بوده یا نه. ایشان آمد خدمت کرد و خدماتی انجام داد و نظر مدیرکل آموزش و پرورش بر تغییر ایشان است لابد جهت خدماتی مطلوبتر، که وظیفه اداره کل تشخیص ضرورتهاست و تغییر لازم هنگام تشخیص ضرورت.
 الان ضرورت ایجاب کرده که مدیری جدید بر صندلی مدیریت آموزش و پرورش گچساران باشد به یکباره موجی از مخالفتهای غیرکارشناسان و هجمه‌ی رسانه‌ای آنها به راه افتاد که تغییر را امری پیچیده نمایاند و روح اصلاح طلبی را از سپهر سیاسی شهر گرفت و بدعتی تازه را در این سپهر نمود و آن مقاومت در برابر تغییر بود.
 چه بر نظر ما و چه بر خلاف نظر ما تغییر در جامعه هست گاهی با ما و گاهی بدون دخالت ما، اما از اصلاح طلبان و داعیه داران اصلاح طلبی انتظار می‌رود چنانکه تفکر اصلاح طلبانه حکم می‌کند رفتار کنند و گرفتار کج سلیقگی و تفکرات انحرافی نشوند که این رفتارها  نه تنها اصلاح طلبی را در تفکر آنها بلکه در اذهان همه مردم نیز بی اعتبار خواهد ساخت چون این افراد نمایندگان اصلاح طلبی هستند و اصلاح طلبی در ذهن همه مردم با کلمه تغییر و تحول همراه است. اصلاح طلبی بدون تغییر چیزی جز اصولگرایی در یک محدوده بسته فکری یک یا چند شخص نخواهد بود: اصولی که یک ذهن مدعی اصلاح طلبی تعریف کرده و اینک با تکیه بر آن اصول وهمی منم منم می‌کند و می‌گوید: اگر چه کارشناس نباشم اما اصلاح طلبم و ذیحق.