یادداشت سیاسی |
پاسخ «داریوش ارجمند» به «علیرضا کفایی»؛ نه هر که سر بتراشد قلندری داند
21 اسفند 1397 ساعت 0:17
نفوذ برای ایجاد انشقاق را اتفاقاً در واژه واژهی گفتمان چند سال اخیر شما و مرادِتان و مرادش میشود شنید و در قدم قدمِ راه رفتنان هویداست. راه اندازی یا حمایت از سایتهای فحاشی به ادمهای شناسنامه دارِ غیر همشهریتان توسط خود و برادرتان، عمل خود و برادرتان به سبک و سیاق حذف و گزینش با شعار "تکلیف" و فرار از "پاسخگویی" و حذف بخش کیفی جریان توسط بخش کمیان، کوبیدن بر طبل تجزیه طلبی و مرزبندی جغرافیایی و تبیین گرم و سرد بودن هوا، برای تعیین عیار اصلاح طلبی، فقط پارتیکلی از کلیت کنش شماست. اینکه مرادِ مرادتان با آن همه گاف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از تیغ انتقاد شما مصونیتِ "پارلمانی" دارد هم بماند .....
متن ارسالی:
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار، آنکه لاف آید و گفتگوی
اخیراً برنامهای بنام رودرو روی آنتن رفت و دست بر قضا، مهمان برنامه آقای وکیلی، نمایندهی مردم تهران بود. برشی کوتاه اما جهت دار و معنادار ازین گفتگوی طولانی در فضای مجازی دست به دست گردید و دستمایهی انتشار مرقومه ای از اقای علیرضا کفایی شد.[کلیک کنید]
با دقت و حوصله که حرفهای اقای وکیلی را بشنویم، ایشان ضمن دفاع از مقولاتی چون برجام و مواضع کلی اصلاح طلبی، مدعی چند نکته شد. ازجمله اشارهی فروتنانه به فرایند انتخاب خود با رد صلاحیت چهرههای اصلی (هر چند با هر متر و سنجهای هم اکنون هم در شمار سی چهره قرار میگیرند) و محبت مرحوم هاشمی.
همچنین طرح این ادعا که منِ وکیلی اصلاح طلب حداقلیام نه سوپر اصلاح طلبِ رادیکالِ بزن بهادرِ یگانه
ونیز طرح این ادعا که جنس منازعات هاشمی و خاتمی، با جنس منازعات میر حسین و کروبی از منظر فرایند و ماهیت، تفاوتهایی داشتند.
کما اینکه نوع نگاه و برخورد بخش حاکمیت با این بزرگان نیز موید این تفاوتها، هست.
ونکتهی برجسته دیگر، تنازعات پیشا انتخابات بین کروبی و خاتمی، کروبی و هاشمی و خاتمی و میرحسین بخشی ازین ادعا بود. خاطر گرانسنگ جناب کفایی را نمیدانم اما قصه آنقدر دور، و ما از آن روزها آنقدرها فاصله نگرفتهایم که یادمان نباشد، ستادهای خاتمی در استان هم تشکیل شد و طومار نوشته شد که خاتمی نباید انصراف بدهد و الی آخر......
اینها برداشت ما از کلیت سخنان آقای وکیلی است. این ادعاها بهعنوان گزارههای مطروحه در میدان راستی آزمایی یا درستند یا نا درست.
کفایی یا هر کسی، به جای شکستن سر وکیلی، میتواند با برهان و دلیل و مدرک، کمر ادعاهای ایشان را بشکند
اما جناب کفایی، عنان از کف داده و کف بر دهان اورده، دندان به کلام نزده، نیش ذوق زدگیاش هویدا شده و گویا کشفی کرده در حد کشفیات گالیله، شهوت حسد عیان کرده و میآغازد:
زمانه کرد و نشد....
و میکوشد از دل کلمات، به مخاطب القا کند که خود، کرده است و شده است!
والبته این تلاش، مسبوق به سابقه است. همچون روزی که از آذر پیک، کپی پیستی به عاریت گرفته و بعد، ناصر وکیلیِ قصهی جناب کفایی، مجهول الهویه از آب درآمد و مذبوحانه نوشتهاش را پس گرفت ولی ادعای بی اساسش را خیر تا با مهتریِ بی اساس ذهنیاش در عالم خیال ور برود. سه بار تلاش و هر سه بار ناکام والبته پشتکارِ خوبی است دران کوش!!!
جناب کفایی! بند اول مرقومه تان ارزشی جز معنا کردن کلمه انانیت نداشت پس وقت خود و خواننده را تلف اش نمیکنم.
در بند بعد از عواقب عدول ادمی از شان خود و برزخ پیش رو گفتهاید. لیکن نه از ادم تعریف اساسی کردهای و نه باز خوانیشان ادم نمودهای. این ادمِ ذهنِ شما و شآن این آدمِ مفروض، بجای پاسخ، فحاشی میکند و ذلیل از آوردن دلیل، دله می زند و بجای حرف زدن سنگ میزند و به جای مزمزه کردن سخن غرمبه میزند پس انتظارِ مشتری برای چنین متاعی بیهوده است.
در بند بعد از مباهته تان، انچنان ناقص و گزینشی، مطلوب ذهن خود را از کل کلام بر کشیدهای که دو حالت متصور است، نخست انکه؛
"ز شعر دلکش حافظ کسی بود اگاه"
"که لطف طبع و سخن گفتن دری داند"
یعنی عجز شنونده از کلام فاخر و عادت گوش و هوشش به گفتمان پوپولیستی وی را به برداشت اشتباه یا ناقص وا میدارد.
و حالت دوم اینکه همچون گذشته، مغرضانه گزینش کردهای. و قسمتِ قشنگِ داستان این است که در پاسخ به همین گزیدههای ذهنی نیز قلمت عاجز و ذهنت سترون است.
در بند بعد به نفوذ اشاره کردهای و در بند اخر کلامت نیز به انشقاق جریان. برای پاسخ،، با تلفیق این دو ادعای شما طور دیگری حرف بزنم که احتمالاً فهمش برای شما آسانتر باشد. و اتفاقاً خوب شد که پرده دری را به حدی رساندی تا حیای عدد سنی دران هضم شود.
نفوذ برای ایجاد انشقاق را اتفاقاً در واژه واژهی گفتمان چند سال اخیر شما و مرادِتان و مرادش میشود شنید و در قدم قدمِ راه رفتنان هویداست. راه اندازی یا حمایت از سایتهای فحاشی به ادمهای شناسنامه دارِ غیر همشهریتان توسط خود و برادرتان، عمل خود و برادرتان به سبک و سیاق حذف و گزینش با شعار "تکلیف" و فرار از "پاسخگویی" و حذف بخش کیفی جریان توسط بخش کمیان، کوبیدن بر طبل تجزیه طلبی و مرزبندی جغرافیایی و تبیین گرم و سرد بودن هوا، برای تعیین عیار اصلاح طلبی، فقط پارتیکلی از کلیت کنش شماست. اینکه مرادِ مرادتان با آن همه گاف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از تیغ انتقاد شما مصونیتِ "پارلمانی" دارد هم بماند .....
در اخر هم شعری از قلندری را الصاق فرمودهای اما جناب کفایی!
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
رسم کلاه داری و ایین سروری داند
یا
نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
و در پایان، این مهتری ذهنی که برای خود متصورید و به اتکایان در عین گمنامیِ به حق، به خود حق میدهید که سر در قضاوت بزرگان کنی
ونیز "چو با تخت، منبر برابر کنند" تصور کن دیگران را هم میتوان به ۸۸ و خانهی خاتمی و جریان اصلاحات راه داد.
-----------------------------
داریوش ارجمند
کد مطلب: 407896