تاریخ انتشار
شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۰۵
کد مطلب : ۴۰۹۸۷۷
یادداشت سیاسی | محمدعلی وکیلی
آیا زمان تغییر فرا رسیده؟
محمدعلی وکیلی
۰
کبنا ؛در میانه دهه هفتاد، بحران سیاسی و اجتماعی گریبان کشور را گرفته بود. در پارهای از حوزهها دچار انسداد شده بودیم. امید و اعتماد جامعه و نشاط گروههای سیاسی به کفی نامطلوب سقوط کرده بود. بحران ارزی، تورم، تنشهای بینالمللی و انسداد سیاست داخلی، جامعه را به نقطه جوش رسانده بود و مطالبه تغییر به نقطه اوج رسیده بود. دوم خرداد پاسخی به این مطالباتِ سرکشیده بود؛ پاسخی که با پارادایم شیفت در گفتمانِ دولتداری داده شد. در پارادایم جدید، دالِ آزادی بر صدر نشست و قدر یافت. لذا گره گفتمانی آن زمان، با مرکزیت یافتنِ دالِ آزادی و قانون، باز شد. از طرف دیگر در صحنه رسمی، «نه به هاشمی» جلوه این حرکت اصلاحی شد و پسگرفتن دولت از او و پسزدنِ او در انتخابات مجلس، نمادی سیاسی از آن جنبش بود.
در سال هشتادو چهار نیز مطالبه تغییرخواهی به درجه بالایی رسیده بود. بخشهایی از جامعه به نقطه جوش رسیده بود. در عرصه رسمی نیز «وضع سیاست» حالوروز خوبی نداشت. آرایش نیروهای سیاسی از کارآمدی افتاده بود و همافزایی میانشان دیده نمیشد. در این وضعِ اعتمادسوز، خیزش سوم تیر هشتادوچهار بهعنوان نسخهای برای تب بالای بخشی از جامعه عمل کرد. در گفتمان رسمی، «عدالتخواهی» جای آزادی و قانون را گرفت.
اینبار «نه به هاشمی» در غلظت بسیار بالاتری با «هاشمیستیزی» به میدان آمد و در حوزه سیاسی، نمایاننده جنبش سیاسیِ نوظهور شد.
در نودودو قصه متفاوت بود؛ هرچند انسداد سیاسی اتفاق افتاده بود و وضع اقتصاد و سیاست خارجی وخیم شده بود اما به هر علت انتخابات نتوانست در سطح دوم خرداد و سوم تیر منجر به تغییر گفتمان شود. رای شکننده روحانی و شخصیت میانهرو و اصلاحخواهیِ شکننده وی و دولت چهلتکه، خود حکایت از غیبت همین شیفپارادایم میکرد. در نودوشش نیز هرچند سطح تغییرخواهی در موعد انتخابات به نقطه جوش رسید اما آرایش دولتِ برآمده از آن، ایرانستیزیِ ترامپ و سایر سنگاندازیها، این تغییرخواهی را در نطفه خفه کرد.
حال جامعه در وضعیتی سرخورده است. جامعه ما هر دهه یکبار تب میکند و پارادایم جدید مطالبه میکند. نسخههایی که انتخاباتها در سررسیدِ این تبها میپیچید التهاب آن را فرومینشاند اما اکنون با جامعهای روبهرو هستیم که یکبار تب تغییرخواهیاش بالا رفته و پاسخ درستی نیافته است؛ به همین سبب نسبت به هر عامل تحریک کنندهای تشنج میکند! این جامعه اکنون در اوج تغییرخواهی است اما چند مشکل اساسی وجود دارد که پیشبینی رفتار جامعه را پیچیده و سخت کرده است:
الف) جامعه نسبت به نسخه انتخابات خوشبینی سابق را ندارد؛
ب) بر سرِ مسائل کنونی توافق وجود ندارد. همچنان که نیاز به تغییر حس میشود، اما از آینده تصویر مشوشی وجود دارد لذا بیمِ عمل هم وجود دارد؛
ج) این جامعه نماد سیاسی به عنوان عنصر غیریت برای عبور از وضع فعلی پیدا نمیکند. آنچنانکه این عنصر در میانه هفتاد و با غلظت بیشتری در میانه هشتاد، هاشمی بود؛
د) کارکرد نهاد انتخابات، محل ابهام شده است و این امر باعث شده تشتِ نهاد سیاست در بام اقبال لغزان باشد.
این همه باعث شده نتوان چشمانداز واضحی از آینده داشت و رفتار جامعه را به درستی پیشبینی کرد.
-----------------------------
محمدعلی وکیلی
در سال هشتادو چهار نیز مطالبه تغییرخواهی به درجه بالایی رسیده بود. بخشهایی از جامعه به نقطه جوش رسیده بود. در عرصه رسمی نیز «وضع سیاست» حالوروز خوبی نداشت. آرایش نیروهای سیاسی از کارآمدی افتاده بود و همافزایی میانشان دیده نمیشد. در این وضعِ اعتمادسوز، خیزش سوم تیر هشتادوچهار بهعنوان نسخهای برای تب بالای بخشی از جامعه عمل کرد. در گفتمان رسمی، «عدالتخواهی» جای آزادی و قانون را گرفت.
اینبار «نه به هاشمی» در غلظت بسیار بالاتری با «هاشمیستیزی» به میدان آمد و در حوزه سیاسی، نمایاننده جنبش سیاسیِ نوظهور شد.
در نودودو قصه متفاوت بود؛ هرچند انسداد سیاسی اتفاق افتاده بود و وضع اقتصاد و سیاست خارجی وخیم شده بود اما به هر علت انتخابات نتوانست در سطح دوم خرداد و سوم تیر منجر به تغییر گفتمان شود. رای شکننده روحانی و شخصیت میانهرو و اصلاحخواهیِ شکننده وی و دولت چهلتکه، خود حکایت از غیبت همین شیفپارادایم میکرد. در نودوشش نیز هرچند سطح تغییرخواهی در موعد انتخابات به نقطه جوش رسید اما آرایش دولتِ برآمده از آن، ایرانستیزیِ ترامپ و سایر سنگاندازیها، این تغییرخواهی را در نطفه خفه کرد.
حال جامعه در وضعیتی سرخورده است. جامعه ما هر دهه یکبار تب میکند و پارادایم جدید مطالبه میکند. نسخههایی که انتخاباتها در سررسیدِ این تبها میپیچید التهاب آن را فرومینشاند اما اکنون با جامعهای روبهرو هستیم که یکبار تب تغییرخواهیاش بالا رفته و پاسخ درستی نیافته است؛ به همین سبب نسبت به هر عامل تحریک کنندهای تشنج میکند! این جامعه اکنون در اوج تغییرخواهی است اما چند مشکل اساسی وجود دارد که پیشبینی رفتار جامعه را پیچیده و سخت کرده است:
الف) جامعه نسبت به نسخه انتخابات خوشبینی سابق را ندارد؛
ب) بر سرِ مسائل کنونی توافق وجود ندارد. همچنان که نیاز به تغییر حس میشود، اما از آینده تصویر مشوشی وجود دارد لذا بیمِ عمل هم وجود دارد؛
ج) این جامعه نماد سیاسی به عنوان عنصر غیریت برای عبور از وضع فعلی پیدا نمیکند. آنچنانکه این عنصر در میانه هفتاد و با غلظت بیشتری در میانه هشتاد، هاشمی بود؛
د) کارکرد نهاد انتخابات، محل ابهام شده است و این امر باعث شده تشتِ نهاد سیاست در بام اقبال لغزان باشد.
این همه باعث شده نتوان چشمانداز واضحی از آینده داشت و رفتار جامعه را به درستی پیشبینی کرد.
-----------------------------
محمدعلی وکیلی