تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۵۶
کد مطلب : ۴۵۸۱۵۷
یادداشتی از محسن خرامین؛
فروکاهی عذرخواهی
۰
کبنا ؛
یادداشتی از محسن خرامین (دانشجوی دکتری علوم سیاسی)؛ عذرخواهی فینفسه امری نیکوست که در اکثر فرهنگها، آئینها و مذاهب بر آن تاکید شده است. اما عذرخواهی سیاسی یا مدیریتی یکی از پدیدههای مدرن است که اگر نتوان آنرا یک نهاد خواند، حداقل در ذیل نهاد گفتوگو جا میگیرد. عذرخواهی از رفتارهای پیشرو و نشانهای از انعطاف و پذیرش اجتماعی و فرهنگی و بخشی از الگوی رفتاری در سطوح مختلف جامعه بهویژه در میان حاکمان و مدیران میباشد. در مقابل اما در جوامع با ادبیات و گفتمان همهچیزدانی و قادر بر هر کار، خبری از عذرخواهی و پوزشطلبی نیست و کسی مسئولیت عملکرد خود را نمیپذیرد، به اشتباه و قصور اقرار نمیکند و اگر هم مجبور به اعتراف وجود اشتباه شدند یا به دیگران ربط میدهند و یا توجیه میکنند.
در چند وقت اخیر شاهد چندین مورد عذرخواهی از سوی برخی مسئولان در دولت سیزدهم بودهایم که در نوع خود کمی عجیب مینماید. آیا میتوان این عذرخواهیها را صادقانه و قابل قبول و موثر خواند؟ اساسا عذرخواهی واقعی کدام است؟ و اگر بر عذرخواهیهای جدید تشکیک وارد است پس این عذرخواهیها چه معنا و مفهومی دارند؟ و مراد از آنها و تاکید بر آن کدام است؟
صرف عذرخواهی و پوزش را باید گامی رو به جلو دانست، ولی خطر لوثشدگی عذرخواهی و خارج شدن از حیز انتفاع آن را نیز نباید دستکم گرفت. امری که اگر بیتوجه به زمینههای آن باشد، خواسته یا ناخواسته اتفاق خواهد افتاد.
مطابق با اندیشههای «جان آستین» و «جان سرل» دو اندیشمند فلسفه چرخش زبانی عذرخواهی را باید یک کنش گفتاری تعهدی و اعلامی دانست که علاوه بر بیان آن در جهت تغییر اوضاع دنیای خارج بر الزام گوینده به انجام کار در آینده نیز تاکید دارد. در چنین نگاهی عذرخواهی از سوی شخص و یا دستگاهی که اساسشان بر اشتباه و ناکارآمدی است و آن هم بهجهت فشار رسانهها و افکار عمومی یک حرکت غیرواقعی است که تنها اعتبار عذرخواهی را از بین میبرد.
به این نوع از عذرخواهیها باید به دیده تردید نگریست. وقتی در یک دستگاه هیچ مبنایی برای کار و شایستگی از قبل تاکنون وجود نداشته است، اشتباه و ضعف بخشی و حتی اشتباهات جدید نیز امتداد وضعیت پراشتباهی است که با یک عذرخواهی هیچ تحول و اصلاحی در آن صورت نخواهد گرفت. بهطور نمونه در هر پیشآمد و بحرانی شاهد عدم مدیریت بحران و فشار بر مردم بحرانزده هستیم و گاهی مسئولان تا کمر در گل فرو رفته در این میان و در جمع مردم و یا در رسانهها بابت چنین وضعیتی عذرخواهی میکنند، ولی باز هم با کوچکترین بحران، شاهد تکرار همان بحران در «مدیریت بحران» هستیم و ایننشان میدهد که عذرخواهی صرفا یک ادای ساده و یا لقلقه زبانی بوده است. عذرخواهی واقعی زمانی است که در یک سیستم منظم ناخواسته یک بینظمی ایجاد شود و عذرخواهی در واقع تعهدی است بر عدمتکرار آن اشتباه و حتی ممکن است به استعفا و یا عزل مدیر مربوطه منتهی شود. در اینگونه سیستمها عذرخواهی فارغ از جنبه نهادمندی و فرهنگی و اجتماعی آن بخشی از اصول مدیریتی این جوامع میباشد.
سیستمهای پر اشتباه بیش از آن که نیازمند عذرخواهی باشند به اصلاح الگوی مدیریتی نیاز دارند. در سیستمهای پر اشتباه قبل از قضاوت در مورد افراد کلیت سیستم دیده میشود و هرگز عذرخواهی و یا استعفای یک فرد هیچتاثیری بر کلیت وضع نخواهد داشت و حتی کمترین تاثیر را بر آلام مردمخواهد گذاشت چرا که بطور نمونه همه میدانند با رفتن و یا عزل تکراری روسای بانک مرکزی بعد از هر بحران ارزی و آمدن یک گزینه جدید هیچ اتفاق جدیدی در این حوزه رخ نخواهد داد و در کماکان بر همان پاشنه خواهد چرخید.
در سال ۱۳۹۵ و بعد از حادثه تلخ برخورد قطار تبریز- مشهد، محسن پورسید آقایی مدیرعامل وقت راهآهن از مسئولیت خود استعفا داد که این استعفا با واکنش امامجمعه تهران مواجه شد. موحدی کرمانی راجع به این استعفا گفت: «استعفای مدیرعامل راه آهن در پی حادثه برخورد دو قطار واقعا جای تعجب است: آقا شما چرا استعفا دادید؟ اگر مقصرید باید عزل و محاکمه شوید و اگر مقصر نیستید چرا استعفا دادید؟ چرا به تقلید از بیگانگان به محض وقوع حادثه استعفا می دهید؟»
شاید هم حق با موحدی کرمانی باشد و نتوان یک مدیر را مسئول حداقل مشکلات زیرساختی در یک دوره خاص دانست و عذرخواهی و استعفا در محیطی که انباشت بحران و مشکل وجود دارد یک تقلید بیتاثیر و غیرقابلقبول و نمایشی است. کما اینکه مدتی بعد آقایی در شهرداری تهران یک سمت بالا گرفت.
البته این موضوع به معنای نادیده گرفتن برخی رفتارهای شخصی و سواستفادهی مدیران در هر دوره ای نیست که چنین گروهی از مدیران نه تنها اعتقادی به عذرخواهی ندارند که از همه کس و همه چیز نیز طلبکارند.
شاید بشود به عذرخواهیها حتی اگر یک نمایش رسانهای صرف و ژست تو خالی باشند (که بسیاری از آنها همین گونهاند) امید بست که یک آغاز باشد و در مقابل نیز حساسیت و جدیت بر کار و جلوگیری از تکرار اشتباه مشابه نیز جا بیفتد. همچنانکه در واقعیت نیز این دو لازم و ملزوم هم هستند.
در چند وقت اخیر شاهد چندین مورد عذرخواهی از سوی برخی مسئولان در دولت سیزدهم بودهایم که در نوع خود کمی عجیب مینماید. آیا میتوان این عذرخواهیها را صادقانه و قابل قبول و موثر خواند؟ اساسا عذرخواهی واقعی کدام است؟ و اگر بر عذرخواهیهای جدید تشکیک وارد است پس این عذرخواهیها چه معنا و مفهومی دارند؟ و مراد از آنها و تاکید بر آن کدام است؟
صرف عذرخواهی و پوزش را باید گامی رو به جلو دانست، ولی خطر لوثشدگی عذرخواهی و خارج شدن از حیز انتفاع آن را نیز نباید دستکم گرفت. امری که اگر بیتوجه به زمینههای آن باشد، خواسته یا ناخواسته اتفاق خواهد افتاد.
مطابق با اندیشههای «جان آستین» و «جان سرل» دو اندیشمند فلسفه چرخش زبانی عذرخواهی را باید یک کنش گفتاری تعهدی و اعلامی دانست که علاوه بر بیان آن در جهت تغییر اوضاع دنیای خارج بر الزام گوینده به انجام کار در آینده نیز تاکید دارد. در چنین نگاهی عذرخواهی از سوی شخص و یا دستگاهی که اساسشان بر اشتباه و ناکارآمدی است و آن هم بهجهت فشار رسانهها و افکار عمومی یک حرکت غیرواقعی است که تنها اعتبار عذرخواهی را از بین میبرد.
به این نوع از عذرخواهیها باید به دیده تردید نگریست. وقتی در یک دستگاه هیچ مبنایی برای کار و شایستگی از قبل تاکنون وجود نداشته است، اشتباه و ضعف بخشی و حتی اشتباهات جدید نیز امتداد وضعیت پراشتباهی است که با یک عذرخواهی هیچ تحول و اصلاحی در آن صورت نخواهد گرفت. بهطور نمونه در هر پیشآمد و بحرانی شاهد عدم مدیریت بحران و فشار بر مردم بحرانزده هستیم و گاهی مسئولان تا کمر در گل فرو رفته در این میان و در جمع مردم و یا در رسانهها بابت چنین وضعیتی عذرخواهی میکنند، ولی باز هم با کوچکترین بحران، شاهد تکرار همان بحران در «مدیریت بحران» هستیم و ایننشان میدهد که عذرخواهی صرفا یک ادای ساده و یا لقلقه زبانی بوده است. عذرخواهی واقعی زمانی است که در یک سیستم منظم ناخواسته یک بینظمی ایجاد شود و عذرخواهی در واقع تعهدی است بر عدمتکرار آن اشتباه و حتی ممکن است به استعفا و یا عزل مدیر مربوطه منتهی شود. در اینگونه سیستمها عذرخواهی فارغ از جنبه نهادمندی و فرهنگی و اجتماعی آن بخشی از اصول مدیریتی این جوامع میباشد.
سیستمهای پر اشتباه بیش از آن که نیازمند عذرخواهی باشند به اصلاح الگوی مدیریتی نیاز دارند. در سیستمهای پر اشتباه قبل از قضاوت در مورد افراد کلیت سیستم دیده میشود و هرگز عذرخواهی و یا استعفای یک فرد هیچتاثیری بر کلیت وضع نخواهد داشت و حتی کمترین تاثیر را بر آلام مردمخواهد گذاشت چرا که بطور نمونه همه میدانند با رفتن و یا عزل تکراری روسای بانک مرکزی بعد از هر بحران ارزی و آمدن یک گزینه جدید هیچ اتفاق جدیدی در این حوزه رخ نخواهد داد و در کماکان بر همان پاشنه خواهد چرخید.
در سال ۱۳۹۵ و بعد از حادثه تلخ برخورد قطار تبریز- مشهد، محسن پورسید آقایی مدیرعامل وقت راهآهن از مسئولیت خود استعفا داد که این استعفا با واکنش امامجمعه تهران مواجه شد. موحدی کرمانی راجع به این استعفا گفت: «استعفای مدیرعامل راه آهن در پی حادثه برخورد دو قطار واقعا جای تعجب است: آقا شما چرا استعفا دادید؟ اگر مقصرید باید عزل و محاکمه شوید و اگر مقصر نیستید چرا استعفا دادید؟ چرا به تقلید از بیگانگان به محض وقوع حادثه استعفا می دهید؟»
شاید هم حق با موحدی کرمانی باشد و نتوان یک مدیر را مسئول حداقل مشکلات زیرساختی در یک دوره خاص دانست و عذرخواهی و استعفا در محیطی که انباشت بحران و مشکل وجود دارد یک تقلید بیتاثیر و غیرقابلقبول و نمایشی است. کما اینکه مدتی بعد آقایی در شهرداری تهران یک سمت بالا گرفت.
البته این موضوع به معنای نادیده گرفتن برخی رفتارهای شخصی و سواستفادهی مدیران در هر دوره ای نیست که چنین گروهی از مدیران نه تنها اعتقادی به عذرخواهی ندارند که از همه کس و همه چیز نیز طلبکارند.
شاید بشود به عذرخواهیها حتی اگر یک نمایش رسانهای صرف و ژست تو خالی باشند (که بسیاری از آنها همین گونهاند) امید بست که یک آغاز باشد و در مقابل نیز حساسیت و جدیت بر کار و جلوگیری از تکرار اشتباه مشابه نیز جا بیفتد. همچنانکه در واقعیت نیز این دو لازم و ملزوم هم هستند.