آرشيو برچسب: غسل و کفن
۱۳ دی ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۴۶
آنقدر خسته بودم که تا سَرَم مُماس بالش شد، چشمهایم رفت. ساعت چهار و سی دقیقه صبح نَفَس زنان از خواب پریدم. سینه ام کوره گُداخته بود و عرق سردی روی پیشانی ام جا خوش کرده بود. پتو را که کنار زدم سرمای دی ماه زیر پوستم دوید و بدنم توک توک به لرزه افتاد. نمیتوانستم وحشتی را که به چهرهام دویده پنهان کنم. به هر مشقتی بود ...
صفحه قبل | | صفحه بعد |